کتاب استعداد نافرمانی و شکستن قوانین کار و زندگی
کتاب استعداد نافرمانی و شکستن قوانین کار و زندگی
معمولا دزدان دریایی، خشونت، دزدی و خونریزی را به ذهن ما متبادر میکنند. درست است، اما آنها به طرزی شگفتانگیز و آموزنده، بسیار مترقی بودهاند.
روی دریا، کشتی تجاری یک دیکتاتوری شناور بود. کاپیتان هر طور دلش میخواست و البته اغلب با خشونت، با خدمه رفتار میکرد. ملوانها را کتک میزدند. از آنها بیگاری میکشیدند. حقوق آنها بسیار کم بود و اغلب گرسنه بودند. هرکس با کاپیتان اختلاف نظر داشت، مثل یک یاغی تنبیه میشد. اما دزدان دریایی برعکس بودند، آنها یک شکل انقلابی دموکراسی را تجربه میکردند. برای اینکه کشتی بتواند ماهها روی دریا شناور باشد و برای جلوگیری از طغیان، دزدان دریایی خودشان کاپیتان را به صورت دموکراتیک انتخاب میکردند. قدرت کاپیتان را محدود میکردند و خدمه کشتی حق اظهار نظر داشتند. یک سرسکاندار هم انتخاب میکردند که علاوه بر وظایفش، باید اختلافات کوچک را هم حل و فصل میکرد و پول و غنایم را توزیع میکرد. او ترمزی بود مقابل خودکامگی کاپیتان. به غیر از زمان نبرد، که کاپیتان فرمانده کل بود، هیچکس حق نداشت بر دیگران حکمرانی کند. کاپیتان و خدمه برای هـر کاری رأیگیری میکردند: کجا بروند، از کدام کشتی دزدی کنند، چطور دزدی کنند، بعد از آن به کدام سمت بروند و اینکه سرنوشت زندانیان چه شود. آنها با رأی کافی، میتوانستند کاپیتان را تنزل رتبه بدهند یا حتی عزل کنند. میتوانستند او را روی یک جزیره رها کنند یا حتی توی دریا بیندازند. اگر اختلافی در مورد قوانین بروز میکرد، هیئتی متشکل از خدمه کشتی در مورد آن تصمیم میگرفتند نه کاپیتان. همان طور که باب دیلن در ترانه «مری بیاندازه شیرین» می گوید: «برای زندگی کردن خارج از قانون، باید صادق بود.»
صفحه ۲۶۰ و ۲۶۱
مروری بر کتاب استعداد نافرمانی نوشتهی فرانسسکا جینو
بسیار عالی بود
بسیار عالی بود